۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

باز آمدم


وبلاگ اصلی‌ آسمان امید اگر تحمل میشد اکنون چهار ساله بود. اول برای مدتی‌ در ایران قابل رویت نبود، و بعد اصلا تعطیل شد به کلّ. این بار اگر تحمل شود که هیچ، اگر نه، وبلاگ فارسی دیگری با اسمی بی نشان خواهم ساخت، و خبرتان می‌کنم.
برای دوستانی که دسترسی‌ به فیسبوک ندارند، این متن را که آنجا آورده بودم می‌گذارم. قضاوت با شما. موضوع آن بود که به پرشین بلاگ نامه زیر را نوشتم، و با کمال تعجب آقای ابوترابی رئیس و تاسیس کننده پرشین بلاگ پاسخم را بسیار سریع دادند. ایشان که در چند سال گذشته با دستگیر شدن خود و زندان عقیدتی‌ نا‌ آشنا نیست، متقأعدم کرد که پرشین بلاگ زیر نظر ایشان، هیچ نقشی‌ در این گونه بسته شدنها که درونش میگذرد، ندارد.و از اختیار آنها هم کاملا خارج است. بعد هم برایم نوشته‌هایم را فرستادند، که از ایشان ممنون هستم.
اگر الان هم کسی‌ پیدا شود، که مسئول باشد، و جواب بدهد، خوشحال می‌شوم جواب ایشان را به اطلاع همه برسانم.
همه، آرزوی روز هایی بهتر را داریم آن گونه ای که مردم با فرهنگ عزیز ما صلاحیتش را دارند. و بدون شک دور نخواهد بود.

با عرض ارادت به همه دوستان


این نامه را به پرشین بلاگ فرستادم

 با سلام و احترام 

امروز متوجه شدم که بر اساس نوشته که با تقاضای صفحه ظاهر میشود، وبلاگ آسمان امید "طبق دستور مقامت قضایی قابل دسترسی‌ نیست".  لطفا به این تقاضاها و سوالها پاسخ دهید:

 ۱- فرض که همین درست باشد که دیگران به این وبلاگ دسترسیشان ناممکن باشد، که لابد مقامات قضایی تشخیص داده اند (متاسفانه) که این وبلاگ قابل دسترسی‌ نباشد،  اما این که شما وبلاگ را برای دسترسی‌ خود نویسنده هم ناممکن بکنید منطقی‌ نیست. حرفم این است که لطفا اجازه دهید خودم به مدیریت وبلاگ دسترسی‌ پیدا کنم، مثل این است که آدم بخواهد به سراغ چرکنویس‌های شخصیش برود و امکانش برایش نباشد! نمیدانم در آن صورت با فکر تک‌ تک‌ آدم‌ها چگونه رفتار میشود.

  ۲- ممنون میشوم که بدانم منظور از مقامهای قضایی چیست. قأعدتا شخص مشخصی باید این دستور را داده باشد. لطف کنید و اعلام بکنید که چه کسی‌ این دستور راه داده است، و لطفا دلیل ارائه بفرمایید. اگر حکم قضایی هم هست لطفا شماره و متن آن را ابلاغ بفرمایید. قانون حق این را میدهد که بدانم چرا نوشته من قابل دسترسی نیست. اگر این گونه نباشد که هر کسی‌ یا سلیقه یی ممکن است بیاید بگوید من از نوشته‌های شما خوشم نمیاید، و نتیجه آن تعطیلی‌ نوشتن میشود. که البته این تنها برای کسانی که با آگاهی‌ مشکل دارند، مطلوب است.

۳- اگر تعریف من در مورد منطق با شما یکی‌ باشد، لابد اول به آدم باید تذکر بدهند، که نباید به گونه یی بنویسد، بعد آدم را باید توجیه کنند، اگر عمل نکرد، بعدش وبلاگ را تعطیل کنند. که در مورد من که اسم و نشانم، و مهمتر از همه ایمیلم در دسترس بوده، هیچ گاه تذکری داده نشده است.

  ۴- نوشته‌های من خوانندهٔ‌های محدودی داشت، معمولاً انگشت شمار. واقعا شرایط گونه یی است که نوشته هایی که کم خوانده میشوند هم خطرناک هستند. به نظرم یک نوشته یی که کم خوانده میشود، مثل نجوا و حرف زدن دوستی‌ با دوستانش است. نه روزنامه است، نه خبر گزاری، و نه تلویزیون. راستی‌، چگونه است که حتی برای نجوای دوستانه هم جأ نیست؟ میشود توضیح ارائه بفرمایید چه میگذرد.

۵-  اگر رویه یی به نظر سیستم قضایی نادرست تشخیص داده شود، اما هیچ توضیحی ندهید، چگونه میتوان انتظار داشت که فرد وبلاگ دیگری نسازد، و همان رویه تکرار نشود؟ با بستن یک نوشته در وبلاگ پرشین، راستی‌ انتظار آن نیست که دیگر همان گونه که خیلی‌ از قبل کردند، همه سراغ سیستمهای بلاگ خارجی‌ بروند؟

 و در نهایت، همواره محدود کردن ایده‌ها اثر معکوس میگذارد. با پاک کردن سفیدی نمی‌شود باور کرد که سفیدی وجود ندارد. در واقع گاهی‌ این واقعیت بدیهی‌ فراموش میشود که لوح سیاه، بیشتر از هر لوح دیگری نور سفید را جذب خود می‌کند، که نتیجهٔ علمیش معلوم است.

  با احترام منتظر پاسخ هستم و پیشاپیش از پاسخ شما متشکرم.

 بهنام شادروان

 نویسنده وبلاگ آسمان امید