۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

خلیج فارس


۱- گفته میشود اولین کسی که رسما نام خلیج فارس را با نام خلیج عربی جایگزین کرد، ناصر رهبر دوران جنگ  سرد در مصر،  پایه گذار پان عربیسم  است.
۲- اکنون در جهان بیشترین جایی که با نام خلیج فارس روبرو می شوید، در پروژه های نفتی است. شرکت های بین المللی نفتی در این منطقه مشغولند. مسلما تمام آنها راضی کردن کارفرما برایشان مهم است. در سی سال گذشته ایران با انواع تحریمها روبرو بوده .شرکتهای بین المللی هر روز کمتر از دیروز با ایران روبرو بوده اند. به ویژه در چند سال اخیر. کلیه کشورهای اطراف خلیج فارس، آن را خلیج عربی می نامند، پس نامی که عملا در این منطقه و همه جای جهان هر روز بیشتر از دیروز برای خلیج فارس جا افتاده علی رغم غلط بودن و مخالفت با اسم رسمی تایید شده  سازمان ملل و نام باستانی خلیج فارس ، خلیج عربی است.
۳- یکی از دلایل دیگر رشد اسم خلیج عربی توریسم است. ایران که نه تنها کشور جذبی برای توریستها نبوده بلکه هر روز بیش از پیش، ترس از ایران و سفر به ایران  گسترش یافته است. تنها تعداد بسیار کمی از خارجیان که به دلیل شغلی یا به سبب ماجرا جویی به ایران سفر کرده اند. دیگرانی هم به دلیل علاقه مذهبی.  موارد دستگیری و مشکلات پس از آن این افراد را هم تعداد آنها را هر روز محدودتر کرده است. حال آن که در مقابل امارات و به ویژه دوبی همواره مقصدی مورد علاقه برای توریستها است. که در آنجا هم خلیج فارس به نام ساختگی شناخته میشود.
۴- مهمترین مرکز جمع شدن مسلمانان جهان در کشور عربستان است. هنوز در مورد استفاده سیاسی از نام جایگزین در سفر حج خبری نداشته ام، اما مسلما  حج به طور غیر مستقیم  روی خیلی اتفاقات و تبادل نظر های سیاسی موثر بوده است.


Source: http://www.persiangulfstudies.com/en/index.asp?p=pages&ID=194&Sub=170

۵ - دوران طولانی است که اعراب ایران از  سوی همسایگان و همشهری هایشان، احساس تحقیر کرده اند. این در فرهنگ منطقه شکل گرفته است. آنها معمولا در تصمیم گیریهای منطقه ای کم تاثیر بوده اند. مهمترین مراکز منابع اقتصاد نفتی ایران در مکانهای زندگی ایشان می باشد. با وجود این همواره اعراب ایران از محرومترین اقوام بوده اند. هر چند اعراب شیعه ایران در زمان جنگ ایران با عراق بر خلاف پیش بینی های صدام، با حکومت و همراهی نداشت، و در جنگ با عراق با ایرانیان همراه بودند، اما ادامه کم توجهی به نیازها و حقوق جامعه عرب ایران، از سوی حکومت و شاید ادامه حس تحقیر شدن از سوی هم عوام و هم خواص و روشنفکران ایرانی که بعضی ها اعراب را ریشه مشکلات فعلی داخلی ایران میدانند، فاصله بین اعراب ایران با ایران بیشتر شده است. با اقلیتتر شدن حکومت در چند سال اخیر، اعراب ایران هم مثل سایر اقوام خارج از مرکز خود را غریبتر مییابند. و اندیشه های جدایی طلبانه با نام عربستان، با همراهی  کشورهای عرب منطقه توسعه یافته است. این اندیشه ها از حد تغییر نامگذاری خلیج فارس فراتر است.
۶- مردم عرب ایران مثلا در ابو موسی اگر خود را با مردم عرب دیگر منطقه مقایسه کنند احساس جالبی به ایشان دست نمیدهد. حتی اگر خود را با شیعیان سایر مناطق  خلیج فارس  که همواره تبعیض بر علیه ایشان انجام شده که مثال ویژه آن مردم بحرین را همه شنیده ایم و نیز شیعیان عربستان یا عمان. 
۶- هنگامی که حکومت ایران درگیر جنگ واقعی و لفظی منطقه ای و جهانی و درگیری با  مردم خود برای محدود نمودن آنها  بوده است، حکومتهای عربی منطقه خلیج فارس به توسعه اقتصادی، نفتی، امکاناتی، اقتصادی و حتی سیاسی مشغول بوده اند. کشور بسیار کوچک امارات، که ایرانیان در کلام بی تاریخ بودن آن را تحقیر میکنند، در سی سال اخیر به یک مرکز اقتصادی، تجاری و توریستی تبدیل شده است. قطر که یکی از کوچکترین کشورهای منطقه است، نه تنها به دید اقتصادی که از لحاظ سیاسی و ورزشی به کشوری بسیار قدرتمند در عرصه منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. 

۷- حکومت ایران وظیفه اش را در اعتراض به گوگل یا نیروی دریایی امریکا که نام نادرستی برای خلیج فارس بکار برده است، اما این موضوع تطبیقی با نحوه برخورد و تمرکز  در مورد حق مسلم بالقوه انرژی هسته ای نداشته که کشور را تا لبه تیز بحران، جنگ ، تحریمها ، و ... برده است. در واقع همزمان با درگیریهای سیاسی ایران با جهان کشورهای دیگر خلیج فارس به مکیدن های منابع مشترک نفتی با ایران پرداخته اند، در همان زمانی که ایران سرمایه گذاری ها، و همراهی شرکتهای بین المللی را برای این منابع مشترک از دست میداد، عملا اقتصاد خلیج فارس به سمت کشورهای دیگر منطقه جاری شد.  شاید برای ایشان اسم خلیج فارس اهمیت چندانی نداشته باشد در مقابل سودآوری که ایشان از این آبها بدست آورده اند. 

۸- هنگامی که فردی با عنوان رییس جمهور کشور ایران در جلسه ای شرکت کرد که همه کشورهای عضو، نام خلیج فارس را به عمد تغییر داده اند و همواره ترجیع بند جلساتشان حاکمیت امارات بر سه جزیره ایرانی در خلیج فارس است، باید از که شاکی بود؟
خلاصه این که از ماست که بر ماست. هر چند که تنها مای دوم مردم ایران هستند. 

در یوتیوب دنبال ترانه هایی با عنوان خلیج فارس گشتم. چند تایی که پیدا کردم که همه آنها خیلی شعاری و طبیعتا شعر هستند را در مورد خلیج فارس در یوتیوب پیدا کردم:  اولیش را که ابی خونده و همه شنیده ایم، به نظرم بهترین هم بوده. البته با نوع اجرایی که او داشته و همه را با خودش همراه میکند آهنگ این طور به دل نشسته.  با احترام به همه خواننده ها ، شاعران و آهنگسازان و نوازنده ها،  آنها را اینجا میگذرم. 
با صدای ابی : خلیج فارس

کلیپ خلیج فارس با صدای مرحوم سیامک علیقلی

خلیج فارس با صدای بانو پروا 
خلیج فارس : روزبه نعمت الهی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

سرایدار افغانی

ده سال پیش در آپارتمان ما در ایران سرایدار جوان افغانی را به کار گرفته بودند. سخت کار میکرد و وظیفه اش را انجام میداد. در طبقه پارکینگ ساختمان که همکف بود اتاقی به او داده بودند که در به طور غیرمستقیم نگهبانی هم برای ساختمان بود. خیلی آدم آرام و ساکتی بود. یک روز که به خانه آمدم شنیدم میخواسته از خیابان جلوی ساختمان عبور کند که یک موتوری به او زده بود.  بعد از تصادف یکی از همسایه ها برده بودش بیمارستان. من هم پا شدم رفتم بیمارستان، و یکی دو خانواده دیگر هم از ساختمان ما آنجا بودند. میشد وارد اورژانس شد، پس رفتم دیدم بیچاره خونین است. توصیه اش را به پرسنل آنجا کردیم که به او برسند. سرشان نسبتا خلوت بود. یک آقا و دو خانم جوان دکتر و پرستاران شیفت بودند، و خانمی دیگر که رزیدنت بود. خلاصه به سر آن کارگر افغان آمدند. قبل از رسیدن من کنترل کرده بودند و مشکل حیاتی نداشت اما آرام ناله میکرد.
آنها شروع کردن به حرف زدن. پای کارگر شکسته بود، و پیشانی اش پاره شده بود. شروع کردند به بخیه.  من که قبل آن زیاد خون ندیده بودم، از این صحنه بخیه کردن سرم گیج میرفت و اولین صندلی را که همان جا پیدا کردم نشستم. فکر کنم فشار خونم شدیدا پایین آماده بود. همین حالت بخیه کردن بیمار که ناله میکرد با هم حرف میزدند. یکیشون میگفت معتاده. اون یکی میگفت: همشون معتادند. اون یکی میگفت: بیشتر جرمها رو همین افغانها انجام میدهند. اصلا بیشتر مشکلات امنیتی مردم از اینها است. باید از کشور اخراجشان کنند.  داشتند  ابرو و پیشانی اش را میدوختند، و همزمان این حرفها را در موردش بلند بلند میزدند. کلا هم خونین و مالین بود. نه فقط خودش که کاملا به هوش بود میشنید، بلکه دو سه نفر دیگری که مثل من در اتاق بودند، هم میشنیدند، اینها چه میگفتند.
در آن موقع گیجتر شده بودم، و فقط به این فکر میکردم که اینها نمونه تحصیلکرده های ایران هستند، و این گونه در مورد هر افغانی فکر میکنند، و هیچ کدامشان هم حرف بقیه را نفی نمیکنند. سرایدار افغانی ما پس از این ماجرا به افغانستان باز گشت.
تبعیض و نژادپرستی برعلیه افغانی ها عادی شده. عملا شهروند محسوبشان نمیکنیم، آدمهای بدون درجه در اجتماع که خیلی که باشند، مقام مجرم را یدک میکشند.
کاشکی میشد داستان پارک اصفهان و استانداری مازندران، و نحوه خبر رسانی و بزرگنمایی در مورد جرم افغانها را مثل خیلی موارد دیگر با  بی فرهنگی عده ای خاص یا مشکل حکومت یا سیستمهای اداری توجیه کرد، اما مشکل آن است که افغانها در ایران، که از کوچکترین تسهیلات انسانی عملا بی بهره بوده اند، مورد بی مهری و بی احترامی قشر بزرگی از ایرانیان بوده اند که تحصیلات هم به نظر میرسد تاثیر زیادی در این بی مهری ها نداشته است.
 اگر جرمی هم انجام شده، رابطه فقر با جرم را جستجو کنیم، و ببینیم که در هر جامعه ای اگر این حد فقر که متوسط افغانها در ایران در آن سطح نگاه داشته شده اند، داشته باشند، با همان میزان جرم مرتبط آیا رابطه مستقیم نداشته؟ 
 چه دوستان افغانی که در ایران داشته ام، و چه آنها که خارج از ایران افتخار آشنایی با ایشان را داشته ام، از با صفا ترین و با محبت ترین آدمهایی هستند که می شناسم.
اصلاح نگاه به افغانها الزامی است که ما، مستقل از سیستم و حکومت باید پیگیرش باشیم.
باز آوای زیبای افغانی سرزمین من - داوود سرخوش  را در اینجا میگذارم.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

آیریلیق- جدایی


آیریلیق- جدایی 
اولین بار که این ترانه دلم را شکست و شنیدمش موقعی بود که  به سفر کوهپیمایی بلده نوشهر رفته بودیم. علی صادقی خیلی زیبا و از قلب میخواند. او را هم الان نمیدانم کجاست، دکتر که شده. امیدوارم موفق و پیروز باشد. آن برنامه کوهنوردی به یاد ماندنی ترین برای همه ما شد. به دلایل بسیار.  بیش از چهل نفر آدم بودیم. چهار نفر از بچه های گروه موسیقی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران هم آمده بودند. که یکیشان علی بود. سال ۷۲، ۱۹ سال پیش. این قدر زیبا خواند که موجب شد بشینیم با دوستانی که ترکی میدانستند، ترجمه فارسی اش را خط به خط بپرسیم. با این که ترکی بلد نبودم، تقریبا خواندن این ترانه زیبا را یاد گرفتم. هنوز هم هر وقت دلم خیلی میگیره، به این ترانه گوش میدهم. اینجا گذاشته ام  دو خوانده زیبا از این ترانه یکی از:
و دیگری گوگوش

۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

هنرمندان حقیقی سرزمینمان، دوستتان داریم

۱- چند ماه پیش دانشجوهای ایرانی در اینجا ترتیب نمایش فیلم جدایی نادر از سیمین را دادند، بدون زیرنویس انگلیسی. پس استقبال خوبی از فیلم شد. فیلم که حسابی با فکر آدم ور میره و بعد از تمام شدن فیلم هم این تکاپوی ذهنی تمام نشده بود. که تا چراغ روشن شد صدای دو خانوم میانسال که پشتم نشسته بودند به گوشم نشست:
"الکی وقتمونو تلف کردیم. واسه چی به این جایزه دادند آخه". یکی دو تا آدم مسن را هم که بیش از سی سال بود که در ایران زندگی نکرده بودند میگفتند چیزی از فیلم نفهمیدند، و اشکالش برای آنها ان بود که زیرنویس خارجی نداشت. اما تیپ جوانتر و دانشجویان از فیلم تعریف میکردند.
۲- یک روز مانده بود به اسکار در گوگل برای جاهای نمایش فیلم جستجو کردم. علاوه بر محلهایی که نمایش میدهند، توجهم جالب شد به نظرات بینندگان. با وجود این که مطالب همنظر هنرمندان و منتقدان بین المللی را در باره فیلم دیده یا خوانده بودم انتظار داشتم که ترکیبی از نظرات مثل آنچه در نمایش فیلم برای ایرانیها اتفاق افتاده بود وجود داشته باشد.  اما شوکه شدم که نظرات بیننده های آمریکایی به طرز عجیب غریبی همه از این فیلم توصیفات بسیار جالبی داشتند. از زیبایی و کم نظیری  فیلمنامه، از نشان دادن مردم  ایران که  پیشرفته و تحصیل کرده اند، از زیر سوال بردن قضاوتها، و سختی قضاوت، از بیطرفی کم نظیر فیلم،  از سادگی و زیبایی ساخت و ساختار فیلم، از مردم ایران، که مردمی جالب توجهند، که متفاوت با آنچه در اخبار میبینند و تصویری از درون ایران ارائه شده، از دین، از فرهنگ...... به خودم گفتم وقتی مخاطب آمریکایی بر خلاف تصورم این گونه از فیلم میگوید، امید به گرفتن اسکار از آنچه فکر میکردم شاید بیشتر باشد.
۳- شب اسکار شادی را در تنهایی با دوستان مجازی و ایرانیان دیگر تقسیم میکردیم:عجب جدایی همدل کننده ای. راستی همه میدونیم که یکی از مهمترین اهمیت های سخنان فرهادی در شب اسکار آن بود کهاو در زمانی حرفهایش را زد که ده ها میلیون از مردم جهان مستقیم، و صدها میلیون غیر مستقیم این برنامه را میدیدند و پیگیر بودند، و این شامل آنهایی میشود که پیگیر اخبار نیستند. این گفته ها بسیار بر مردم جهان موثر بود. 
۴- عصر پس از اسکار:
هر بار که صحنه اسکار گرفتنت یا شادی جمعی ایرانیان را میبینیم بازهم بغض شادیمان می شکند. این اسکار و کلام اصغر فرهادی به ما، مرهمی به دلهای پاره پاره مردمی است که حاکمانشان، و سایر حاکمان جهان تحقیرشان کرده اند.
فرهادی و دیگر هنرمندان حقیقی سرزمینم که انعکاس دل مردم هستید، دوستتان داریم.



From left, Leila Hatami, Mahmoud Kalari, Peyman Moadi, Sarina Farhadi, Thomas Langmann, and Asghar Farhadi arrive before the 84th Academy Awards on Sunday, Feb. 26, 2012, in the Hollywood section of Los Angeles. CHRIS CARLSON — AP Photo
Photo source:

۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

کوچیک مینویسم


از اردیبهشت تا آبان ننوشتم. حتی برای پنج سالگی این بلاگ. البته بگم همچی زیاد کسی هم پیدا نشد که بگه چی شدی!  کلی هم مطلب نصفه موند رو دستم. خلاصه حالا میخواهم کم کم بنویسم. گاهی یک خط. در نوشتن اما آنچه سعی میکردم را رعایت میکنم. الزامی ندارم که حتما بنویسم. فقط زمانی مینویسم که نوشتنیی باشد.
  دلیل ننوشتنم را هر چند هیچ کی نپرسید خودم جواب میدهم. دلیل ننوشتنم  غیر از تنبلی یا این که نوشتنم نمیومد، این بود که چند مطلب که نوشتم و دیدم هیچ کدام را نمیشه منتشر کرد، از خیر نوشتن افتادم. این که در و دیوار و همه آنها که دلسوزت هستند، هی بگن  این طوری ننویس. خطریه ! آدم یه جوری میشه. میگه مثل این که فقط داره واسه خودش درد سر درست میکنه. خوب بیخیالش میشه!
تا بعد

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

بحث برای: من ایرانیم، ….., عرب هم هستم!

تفاقی که با این نوشته پیش آمد مثل این آخرها گذاشتمش تو facebook . کلی بحث و نظر اومد، یکی این طرف دنیا مینوشت، دو دقیقه بعدش اون یکی اونور دنیا جواب میداد. کاش ایران اینترنت درست حسابی داشت اون وقت چه قدر نظرات جالبتری میشد گرفت. به هر حال همه این بحث را میگذارم در وبلاگ و نظراتی رو که برام اومده و بیاین رو اضافه اش میکنم.
بحث تو چهار قاره جریان داشت. دیدم به سبب چند صدایی بودن بهترین بهانه است که کم نوشتن های قبلم را با انتشار نظر دوستان جبران کنم. در این پست  اولش ایمیلهایی را آوردم. بعدش بحث فیسبوک و آخر هم نظرات در این بلاگ را آوردم. ممنون از همه که شرکت کردند دربحث.
راستی یه موضوع دیگه. دارم یواش یواش آسمان امید اول را که نابود شده، در این آدرس پست میکنم: 
http://hope1sky.blogspot.com
شاد وسلامت باشین. 
علیرضا: 
سلام بهنام جان
دیروز تو فکر شما بودم و پیش خودم می گفتم از این بهنام خبری نیست. تصمیم داشتم برایت ایمیل بزنم . وقتی ایمیل هایم را دیدم گفتم از خدا چیز دیگری می خواستم!
مطلبت خیلی جالب است و به نکته تلخ و گزنده ای اشاره کرده ای . من می خواهم کمی این موضوع را تعمیم بدهم . اصولاً نژاد یا مسلک دوستی / ستیزی خیلی خیلی خطرناک است . اساساً ستیز یدند را مناسب بشر امروز نمی بینم . همه ایرانیها و همه بشر ریشه های مشترکی دارند. نفی دیگری نفی خودمان است و نفی خودمان نفی حقیقت است . ما هستیم . دیگران هم به اندازه هستی ما هستند . بهتر است همدیگر را درک / باور کنیم . نفی بدی با بدی ، همان بدی است .
چندی پیش چند ایمیل گرفتم که بشدت همه را تشویق میکرد که فلان فیلم  (اخراجی های 3) را نبینید و تحریمش کنید و ....چرا؟ چون کارگردان فیلم را فاشیست و تمامیت خواه می دانست. پیش خودم گفتم که همین عمل تحریم فکر و اندیشه خودش یکجور تمامت خواهی و مطلق اندیشی است . اتفاقاً این منطق با خودش در ستیز است . پس منطق نیست .
اگر باور یک جمع این باشد که بودنش از نبودن دیگران است به هیچ چیز نمی رسد . جنبش سبز و زرد و بنفش و... هم به دردش نمی خورد.
متأسفانه مشکلات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در هم تنیده شده و یک کمی کارها را سخت کرده.
مهدی-ز-
بهنام جان: کانادا را یادت رفت بنویسی! می نوشتی این پلورالیسمت تکمیل میشد! همین پلورایسمته که منو کشته"
شهاب: 
بهنام جان متن جالبي نوشتي لذت بردم موفق باشي
Houri:
Merci Behnam jan
Mohammad Afrasiabi 
من ایرانیم همدانی هم هستم.
April 16 at 6:52pm
Bamshad Houshyani Ahsant...
April 16 at 8:48pm
Sina Hooshdar kheili bahal boud faghat GORGANI yadet raft ;)
April 17 at 2:41am

Keivan Mohebbi Jaleb bod - manam iraniam kord ham hastam.
April 17 at 5:21am
Sayyed Haadi Mansourzadeh سپاسگزار از بهنام ِجان. ما را هم به ایرانی بودن بپذیرید ممنون میشویم
April 17 at 7:17am
Sayyed Haadi Mansourzadeh 
ممنون میشوم اگر یه بحث تاریخی هم راجع به مسائل ذیل داشته باشی: اینکه آیا زمانی که عربها وارد ایران شدند اصلاً چیزی به اسم امپراتوری وجود داشته که چند تا پاپتی با آن تجهیزات عقب مانده آنرا تسخیر کرده اند؟ آیا نمی توان گفت کثیری از عوام الناس ایرانی به دلایلی(مثل سیاست زده شدن دین زرتشت) پذیرش قلبی نسبت به حضور اعراب مسلمان داشته اند؟ چرا ابومسلم با لشکر ایرانی اش کمتر از صد سال بعد از سقوط ساسانیان به جای تشکیل حکومت ایرانی، عباسیان را به قدرت میرساند؟ وبلاخره اینکه آیا ایران از ورود اسلام بیشتر زیان دید یا از حمله مغول؟ یا افغان؟
April 17 at 7:52am
سجاد:
April 17 at 9:15am
بهنام: 
 ما مخلص گرگانیها هم هستیم، به ویژه سینای مقیم کالیفرنیا! @sina
April 17 at 3:02pm ·
بهنام: 
 ‎@mohammad:همون جوری که نوشتین تو وبلاگ، «من همدانی‌ام اما ایرانی‌ام» چرا همدانی ملفمه‌ و مخلوطی است از کرد، ترک، لر و فارس.
April 17 at 3:06pm ·
بهنام: 
 هادی جان! ما که قابل نیستیم، خودمون یکی باید قبولمون کنه! مثلا مهدی-ز- با ایمیل برام تیکه انداخته که با اجازه مهدی میزارم اینجا. بامزست آخه! ؛" بهنام جان: کانادا را یادت رفت بنویسی! می نوشتی این پلورالیسمت تکمیل میشد! همین پلورایسمته که منو کشته"
April 17 at 3:26pm · 

بهنام: 
اینهایی که نوشتی، کار خودته هادی جان که بنویسی، من اون کاره نیستم. سید یادته واسه مهدی نوشتم دارم در مورد یه بلاگ جمعی فکر میکنم -دقیقا بلاگ، نه چیز دیگه-. برای دوستان. دوستانی که هستند که حوصله مرتب نوشتن ندارند، اما حرف حسابهایی دارند که خوبه شنیده بشه. یکیشونم شاید خودتی. یه بلاگ جمعی خوبی اش اینه که جمعی از دوستان با دیدگاههای متفاوت در آن مینویسند و به همین جهت دیدگاهها تکراری نیست. خوبی این بلاگ میتونه این باشه که دوستایی که دلشون نخواد و شاید همشون با اسم غیرواقعی بیایند، و در خارج از ایران پست میشه، و موندنی میمونه. عزیز همینها که گفتی را بنویس تا جونش بدیم. قابل توجه دیگر دوستان هم هست.
April 17 at 4:38pm ·
سجاد جان، قابل تامل است.
April 17 at 4:39pm
 سجاد:
بهنام ایده خوبی است اگه بتونی پیاده اش کنی
April 17 at 5:57pm 

شاهین:
این تاکید بر عرب نبودن به هیچ عنوان به معنی نفی حقوق شهروندان عرب مقیم خوزستان نیست . این به معنی بازگشت به خویشتن و اصل ایرانی است که ۱۴۰۰ سالی هست که گم شده . باید مرز ها روشن بشه ، باید ها و نباید های فرهنگی دوباره تعریف بشه . مسخره هستش که ما اسم اشغال گر های ایران رو روی بچه هامون میزاریم ، مزارشون رو طلا میبندیم و ازشون حاجت هم میخواهیم .
April 18 at 4:22am ·
 بهنام: 
شاهین جان، ممنون از نظرت. اما خلاصه این که اولا عربهای ایران احساسی که شما انتظار داری از این برخوردها براشون ایجاد نشده. دوم این که هیچ جای دنیا ریشه اش را یکباره ۱۴۰۰ سال عقب نمیبرد. این ۱۴۰۰ سال هم ریشه های انسانی است، و گر نه شاید بد نباشه سه چهار هزار سال عقب برویم، زمانی که اسیران و انسانهایی در معبد چغازنبیل که به سیستم تصفیه آبش مینازیم قربانی خدایان میشدند. یا شاید بخواهیم سیستم موروثی ۱۴۰۰ سال پیش که هر کس پیش از تولد طبقه اجتماعی اش معلوم بود را اصل قرار بدهیم. یا قبل از ان که اروپای هایی از ایران سر در آوردند یا ... عزیز برای نفی تفکرها تفکرها را باید به چالش کشید نه اقوام را. آینده را به گذشته بردن و تحمیل آن که همه در یک مرز باید پیشینه تنها یک قوم را به رسمیت بشناسند از منطق به دور است. اسمها هم به اعتقاد آدمها بستگی دارد، بیا اعتقادات را تحقیر نکنم. و اقلیتی در یک عقیده را به کل نسبت ندهیم
April 18 at 5:48pm
سجاد: 
این خویشتن و اصل ایرانی چی است که بعضی از دوستان بسیار هیجانی ازش حرف می زنند و هیچ توضیحی راجع بهش نمی دن. گاهی برخی دوستان می گن یه عده عرب پا برهنه آمدن و تمدن ما را نابود کردند به نظرم این معادل این جمله است در دنیای امروز که بگیم یه عده پا برهنه مثل طالبان بتونن تمدن غرب رو نابود کنن. این به نظر دوستان محتمل و شدنی است؟ من یقین دارم اون چیزی که ما می خواهیم در ذهن خود بسازیم به راحتی با حمله یه عده پا برهنه از بین نمی رفت مگر این که ساختاری فاسد و استبدادی و از درون پوسیده بوده باشد. حتی این که مزار ها را طلا می گیریم هم نه از فرهنگ آن پا برهنه ها که از فرهنگ استبداد زده وراثتی چند هزار ساله خود ما هست.
againstsilence.blogspot
April 18 at 6:07pm



شاهین: بهنام جان چند تا مطلب رو من باید اول روشن کنم : ۱. اینکه مردم ایران بعد از حمله اعراب فوج فوج به اسلام گرویدند افسانه ساخته شده به وسیله ملا هاست . در واقع اکثریت مردم ایران بعد از ۳۰۰-۴۰۰ سال به اسلام رو آوردند اونهم بیشتر به اجبار حاکمان ایرانی تازه مسلمان شده. برای اینکه عرب ها براشون پوله جزیه مهم بود تا مسلمون شدن مجوس ها !! حتا تا زمان صفویه میلیون ها زرتشتی در ایران زندگی میکردند بیشتر در روستاها . یکی از جنبه های شیعه کردن ایران به وسیله صفویه اجبار بسیاری از زرتشتی ها به تغییر دین بود .
اینکه یورش عربها بد تر بود یا مغول ها ، من فقط میگم به تاریخ مراجعه کنید ببینید قبل از اسلام ایران دوبار تسخیر شد یک بار به وسیله اسکندر بار دوم به وسیله عرب ها . بعد از اسلام ده ها بار ایران تسخیر شد به وسیله راهزن های ترک و مغول . حالا چی شد که کشوری که ۱۰۰۰ سال در مقابل روم اون هم در قویترین حالتش دوام اورده به کشوری تبدیل میشه که هر کس و ناکسی میتونه بیاد و خون بریزه آتش به پا کنه و کله مناره درست کنه. غیر از تغیر دین چه تغیری در ایران رخ داده بود.
۳. لفظ عرب در این مقوله به معنی قوم عرب نیست . اینجا بیشتر معنی فرهنگی دینی میده . مثلا خیلی ها در ایران از نظر قومی ایرانی هستند ولی از نظر عقیدتی عرب هستند . بیشتر ملا ها در این رده هستند .
۴. نظر صریح نسبت به بعضی از اعتقادات ، تحقیر اونها نیست بلکه شاففاف سازی اونهاست . مثل اسم گذاری بچه ها . ما موردیم از بس که خودسانسوری کردیم . تا کی باید با این خزعبلات مدارا کرد .
April 19 at 5:24am 
شاهین:
@ سجاد : اولا ما قبل از اسلام زرتشتی بودیم و در طول تاریخ شما یک آتشکده نمیبینی که گنبد طلا داشته باشه . بعد هم اگه ما مرده پرست بودیم باید مزار زرتشت میشود یکی از عبادت گاه های بزرگ در قبل از اسلام. در صورتی که زرتشت مزاری نداره ، بعد مهمترین وجه فرهنگ ایرانی دین زرتشت هستش که ما ایرانی ها خیلی کم ازش اطلاع داریم . به نظر من هر ایرانی احتیاج داره که با این دین به عنوان دین ایرانی آشنا باشه . خیلی از ما میدونیم محمد چند تا زن داشت ولی از زرتشت تنها چیزی که میدونیم کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک هستش . به نظر من خوندن گاتها برای هر ایرانی لازم هستش . این هم نه برای تغییر دین بلکه برای تغییر نگاه هستش .
اتفاقا مثالی که زدی درباره اینکه طالبان امریکا رو تسخیر کنند بهترین مثالی هاست که میتونه موقعیت سقوط ساسانیان رو شبیه سازی بکنه . بعد هم در تاریخ بسیار پیش اومده که قوم های وحشی توانستند بار قوم متمدن غلبه کنند . سقوطه روم غربی به وسیله بربر ها یکی دیگه از مثال ها هستش. تو همین مثال اگه سه چهارم جمعیت امریکا با یک بیماری از بین برند و طالبان هم بتونن بمب های اتمی پاکستان رو بدست بیارند و با مافیای مواد مخدر مکزیک متحد بشن شاید بتونن امریکا رو تسخیر کنند . شاید این سناریو خیلی دور از ذهن باشه ولی عجیب تر از این سناریو در تاریخ واقعا اتفاق افتاده . یکی از موارد هم سقوطه ساسانیان به وسیله عرب ها . در واقع در اون زمان هم روم هم ایران نیروهای زیادی رو در جنگها از دست داده بودند ، قحطی و طاعون هم بسیاری از مردم رو از بین برده بود . اختلاف بین خانواده های بزرگان موجب تغییر ۶ شاه در یک دوره ۳ سال شد . همه این عوامل موجب پیروزی عرب ها شد .
April 19 at 5:58am
سجاد:
دوست عزیز می دونم که زرتشتی بودید و همون دین زرتشت باعث اضمحلال جامعه شده بود . هر دینی این پتانسیل را دارد . یادم هست دوستی از اسلام انتقاد می کرد و از آشو حرف می زد غافل از این که اگه اشو هم همه گیر شود و خصوصا در صحنه اجتماع وارد شود همان معضل ها دوباره تکرار می شود این قضیه در مورد مکاتب فکری بشری مثل مارکسیست هم صادق است همچنان که خود ملی گرایی هم می تواند به یک مکتب خطرناک تبدیل شود. بسیاری از چیز های که شما به عنوان واقعیت های تاریخی مطرح کردید مستند کافی ندارد. خصوصا که بیشتر مردم قبل از اسلام بی سواد بودندو کتابت و ثبت تاریخ صرفا در حد تملق شاهان متداول بوده است. شما می بینید که در قرن 21 با این همه دانش و ارتباطات در ایران از حرف زدن نوزاد هین تولد صحبت من کنند چه رسد به آنجه در هزاران سال اتفاق افتاده. در ضمن اگه احتمال دارد طالبان ضربه ای تروریستی به تمدن بشری بزند قادر به ادامه دادن و مدیریت حامعه و ایجاد یک فرهنگ و تمدن جدید نخواهد بود در حالیکه شما تاریخ ایران و منطقه را ببینید مقایسه کنید تعداد دانشمندان بعد از اسلام با قبل اسلام و یا پیشرفت جوامع ، حتی در غرب هم بعد اسلام را در خاورمیانه عصر طلائی لقب می دهند. طبیعی است که تحجر واپس گرایی ،جسارت انتقاد و بحث نداشتن و سوء استفاده حکام از هر دینی باعث اضمحلال جامعه میشه. به قول اقبال زمانی امام ابوحنیفه در پرتو خرد به بحث در مورد قران و پیامبر می پرداخت ولی امروز پیروان او حتی در مورد نظرات خود او هم جرات بحث کردن ندارند.سقوط ما از اینجا شروع شد . از کنار گذاشتن عقلانیت و خرد و رو آوردن به جمود فکری این ریطی به عرب و ایرانی و .. ندارد . ربطی به دین خاصی هم ندارد اگر ایرانی ها زرتشتی می ماندن هم به نظرم وضعشون همین بود.
April 19 at 11:27am

پیمان:
سجاد گرامی
در اینکه نوشته های شما دلسوزانه است حرفی نیست اما مغلطه های بسیار در اونه. صحبت این نیست که مردم آیا حاکمیت عرب رو با میل پذریفتند یا خیر (که با میل هم نپذیرفتند) یا اینکه گذشته از چند سال اول هجوم عرب به ایرانهیچ کس با اعراب همکاری نکرد. یا حتی اینکه هموطنان عرب زبان ما ناراحت می شوند اگر بدانند نیاکانشان کتابخانه ها را می سوزاندند و مردان را مشکشتند و زنان را به اسارت می بردند. شاید حتی بد هم نباشد ما هم بدانیم شاپور ذوالاکتاف در عربستان دست به چه جنایاتی زد. یا حتی موضوع آن نیست که بیشتر این عالمان بعد از اسلام مثل ابن سینا و خوارزمی، جزو ملحدین و از اسلام برگشتگان بودند.
نکته این است که نام کودکانمان را عباس می گذاریم بدون آنکه بدانیم یعنی بسیار عبوس و اخمو! برای حسین ابن علی سوگواری می کنیم بدون آنکه بدانیم به مجوس کشی افتخار می کرده است.
April 19 at 12:55pm
پیمان: کوتاه سخن آنکه اگر قرار باشد دینی اختیار کنم ترجیح می دهم گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک را برگزینم. اما باز هم نکته این نیست .... من نمی خواهم دینی برگزینم.
این دینها قرنهاست که انسانها را به جان یکدیگر انداخته و باز هم می اندازد. من می خواهم تنها و تنها به انسانیت (با همه گنگی و نارسایی آن) ایمان داشته باشم ولا غیر.
April 19 at 12:57pm 
سجاد:
پیام عزیز ممنون از نظر خوب شما ولی من اصلا صحبتی از این که کسی به زور پذیرفته یا به رغبت، انجام ندادم. مخالف این هم نیستم که معنی اسم بجه ها مونو بدونیم. من فقط عرض کردم که مساله به این سادگی نیست . که اگر عرب نبود وضع بهتر بود یا اگر دین نبود یا یک دین دیگر بود و ... وضع بهتر می شد. شاید در این مجال کوتاه فیس مقدور نباشد که همه پیش قرض های بحث زا با هم طرح کنیم تا بتوانیم به یک نقطه مشترک برای ادامه بحث برسیم. این شعار گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک شعار خوبی هست ولی وقتی در جامعه انسانی وارد شود بار ها نیاز به استثنا ، پذیرش شرایط خاص و ... پیدا می کند نمی خواهم وارد بحث فسفه اخلاق شوم که میسر نیست. همچنین انسانیت به قول خود شما پدیده تعریف شده و روشنی نمی تواند باشد و حتی اگر بتوانید از آن تعریفی ارائه دهید دوباره دینی را پایه گذاری کردید که از آن به زودی تعابیر مختلف و تنش های جدید سر بر خواهد آورد.
April 19 at 1:10pm
پیمان: برایتان نامه ای نوشتم که در آن مجال گفتگو - هرچند مجازی - بیشتر است. اما بعد ... این شعار را اگر تفسیر و تعبیر نکنید - به زعم من به روش اسلامی - همین گونه خوب خواهد ماند
April 19 at 1:25pm 
پیمان: جمله آخرم را هم اینجا می نویسم ... من ایرانیم، عرب نیستم، من پرورده فرهنگ تساهلم، نه پرورده فرهنگ تهاجم. ریشه های من ایرانی است، عربی است، ترکی است، بلوچی است و قس علی هذا (آمدم بنویسم ایدون است، از اتهامات ترسیدم) زبان گفتاری من از کلمات عربی نیز بهره می برد همانطور که از کلمات ترکی یا کردی. آنچه مرا به هوطنانم پیوند می دهد. عرب بودن با ترک بودن نیست. ایرانی بودن است
April 19 at 1:29mp
سجاد: ممنون از نظراتت من در خاتمه فقط عرض کنم که تعبییر و تفسیر ، هرمونتیک و فلسفه اخلاق پدیده های فرا دینی هستند و اتفاقا اسلام گرا های دو آتیشه از مخالفین سر سخت تعبیر و تاویل متن هستند. ولی چه بخواهیم یا خوهیم در جامعه انسانی با اتکا به یک جمله و یک نظر و یک تعبیر و تفسیر از جهان نمی توان همه چیز را حل کرد.
April 19 at 2:16pm 
پیمان: قربان شما گرامی
تفسیر متون دینی حاصل منطق ارسطویی است در متون مسیحی. جرقه هایش که به اسلام می رسد همان تفسیر اسلامی می شود. تاویل اما چیز دیگری است و تعبیر چیز دیگرتر. من یکی که نمی خواهم مشکلات جهان را حل کنم. و قرار هم نیست.
فرار می کنم از فرهنگ تجاهل العارف!
ختمت! :D
April 19 at 2:21pm 
سجاد: ‎:)
April 19 at 2:23pm 
بهنام:
خیلی بحث جالبیه. با بعضی دوستان هم عقیده ترم اما دوستان من یکی فعلا کم آوردم تو وقت! اما شما ادامه بدین! اجازه بدید بعدا کلش رو به اضافه نظر سایر دوستان در بلاگ ، و ایمیلها در بلاگم منتشر کنم. راستی پیام پرسیده بود: چند خط اول رو از کجا آوردم. به حضرت... !، ای بابا چی بگم، به حضرت زرتشت!! خودم نوشتم نصف شبی! دسترسی ام به کتاب و حتی اینترنت نداشتم! در ضمن یه غلط اساسیم ازم گرفته بود که نسبت به غلط های دیکته که فراوونن خیلی خفن بود! راست میگه چرا نوشته بودم نازیست! ممنون، درستش کردم پیام جان!
April 19 at 3:01pm
سجاد: این دوست مون از این اشتباه ها زیاد می گیره :)))
April 19 at 3:08pm 
پیمان: پیمان از بهنام تشکر می کند ... دام دارام رام دام دام
چاکریم
April 19 at 3:27pm 
پیمان: ببین حالا ... می خواستم این آخری رو ایراد نگیرم ولی نمیشه ... ببین آقای سجاد اسم ما رو کردی پیام ... این اشتباه رومون موند ... دیدی من خیلی هم بی حق نیستم که ایراد بگیرم؟
April 19 at 3:30pm
بهنام: وای وای ! ببخش پیمان جان !
April 19 at 3:35pm ·
سجاد: ‎:)))))))))))))
April 19 at 3:36pm 
پیمان: بابا عرض کردم که ... چاکریم
April 19 at 3:44pm
شاهین:
@ سجاد : اولا در مورد پیشرفت علم در قبل از اسلام مدارک به جا مونده خیلی کم هستش اون هم به علت کتاب سوزی های عرب ها و تغییر زبان از پهلوی به عربی . اما نشانه های دیگه میتونه نشان دهنده میزان پیشرفت علم باشد. تاسیس دانشگاه جندی شاپور در زمان ساسانیان ، همچنین بسیاری از کتابها که به وسیله افرادی مثل ابن moghaffaa به عربی ترجمه شده . البته بسیاری از این کتاب ها هم در تهاجم مغول ها و ترک ها از بین رفته اند . مثال دیگه شاهنامه هستش که در واقع ترجمه کتاب پهلوی خوادای نامک هستش . بعد هم آثار به جا مونده از زمان ساسانیان نشون دهنده پیشرفت صنایع مثل شیشه و پارچه ، فرش و جنگ افزار هستش . لباس شوالیه های اروپایی در واقع تقلیدی از لباس سوار کاران ارتش ساسانی بوده . روش مدیریت مالی ساسانیان قرن ها بعد از اون ها به وسیله مسلمون ها استفاده میشده . کاریز ها قنات ها و پل ها قلعه ها نشونه های دیگه پیشرفت ایرانی ها هست .
دوما ، من نمیدونم شما و خیلی دیگه از مسلمون ها دوست دارید که ایران قبل از اسلام رو عصر جاهلیت نشون بدهید . اگه کسی تاریخ ندونه فکر میکنه که مسلمون ها اولین کاری رو که کردن این بوده که نهضت سواد آموزی برای مردم ایران گذاشتند. میزان با سوادی مردم ایران تا ۱۰۰ ساله پیش فکر نمیکنم به ۱۰ % هم میرسیده . این ۱۰ % هم از زمان قبل از اسلام گروه دبیران و ملا ها بودند . اسلام هیچ اثری در میزان باسوادی یا ترکیب اون نداشته . دانشمند های بعد از اسلام هم بیشترشون در خانواده های با سواد به دنیا اومدند .
سوما : غلط های املایی بنده رو به حساب مشکلت google transliteration بگذارید.
April 19 at 7:42pm
@ سجاد : اولا در مورد پیشرفت علم در قبل از اسلام مدارک به جا مونده خیلی کم هستش اون هم به علت کتاب سوزی های عرب ها و تغییر زبان از پهلوی به عربی . اما نشانه های دیگه میتونه نشان دهنده میزان پیشرفت علم باشد. تاسیس دانشگاه جندی شاپور در زمان ساسانیان ، همچنین بسیاری از کتابها که به وسیله افرادی مثل ابن moghaffaa به عربی ترجمه شده . البته بسیاری از این کتاب ها هم در تهاجم مغول ها و ترک ها از بین رفته اند . مثال دیگه شاهنامه هستش که در واقع ترجمه کتاب پهلوی خوادای نامک هستش . بعد هم آثار به جا مونده از زمان ساسانیان نشون دهنده پیشرفت صنایع مثل شیشه و پارچه ، فرش و جنگ افزار هستش . لباس شوالیه های اروپایی در واقع تقلیدی از لباس سوار کاران ارتش ساسانی بوده . روش مدیریت مالی ساسانیان قرن ها بعد از اون ها به وسیله مسلمون ها استفاده میشده . کاریز ها قنات ها و پل ها قلعه ها نشونه های دیگه پیشرفت ایرانی ها هست .
دوما ، من نمیدونم شما و خیلی دیگه از مسلمون ها دوست دارید که ایران قبل از اسلام رو عصر جاهلیت نشون بدهید . اگه کسی تاریخ ندونه فکر میکنه که مسلمون ها اولین کاری رو که کردن این بوده که نهضت سواد آموزی برای مردم ایران گذاشتند. میزان با سوادی مردم ایران تا ۱۰۰ ساله پیش فکر نمیکنم به ۱۰ % هم میرسیده . این ۱۰ % هم از زمان قبل از اسلام گروه دبیران و ملا ها بودند . اسلام هیچ اثری در میزان باسوادی یا ترکیب اون نداشته . دانشمند های بعد از اسلام هم بیشترشون در خانواده های با سواد به دنیا اومدند .
سوما : غلط های املایی بنده رو به حساب مشکلت google transliteration بگذارید.
April 19 at 7:42pm 
شاهین: 
مساله دیگه در رابطه با اینکه در قرن ۲۱ میان میگن فلان کس وقتی داشته از فلان جا میومده بیرون یا علی گفته . اینجا یکی دیگه از تفاوت های دین های سامی با دین زرتشتی هست که دین های سامی با معجزه میخوان حقانیت خودشون را ثابت کنند در صورتی که زرتشت نه معجزه داشته نه احتیاجی به معجزه داشته . این ذهنیت معجزه پذیری هم یکی دیگه از مواردی هست که این دین برای ما به ارمغان آورده است . زرتشت میگه هر چیزی رو با عقل و خرد به سنج . اگه ما عقل رو به کار بندازیم خیلی از مفاهیم میره زیره سوال . همین حرف زدن مسیح موقع به دنیا اومدن . حرف زدن موسی با خدا در کوه تور . بیرون اوردن شتر از کوه . شق القمر محمد . این هارو با عقلتون بسنجین و ببینین چه کلاهی تا حالا سره ما رفته .
April 19 at 8:04pm
سجاد: 
دوست عزیز والا بلا من این چیز ها رو نگفتم که جاهلیت بوده و این حرفا. دین و جامعه به قول ماکس وبر مثل دو تا درخت هستند که در کنار هم رشد می کنند و شاخ و برگشون در هم فرو میره بنابراین شما نمی توانید از یک جائی این ها را از هم جدا کنید. اگر باز بخوانید من فقط گفتم مشکلات را به گردن این و ان نندازیم و به خود بیاییم حسرت گذشته را (که خیلی چیزاش مجهول است به قول خود شما) خوردن و علاقه به رجعت به گذشته دردی را دوا نمی کند. ما را و جوامع ما را توهم زده می کند همچنان که بعضی ها علاقه به این دارند که از دین به همه جا برسند و می خواهند اصول علمی را ار دین استخراج کنند یا قوانین روز مره جامعه را، که آنهم شدنی نیست وتوهمی بیش نیست. نکته دیگر این که بحث در این جا همانطور که قبلا هم گفتم دشوار است و برای همین برداشت اشتباه از صحبت های همدیگر محتمل است. خصوصا اگر دوست فاضل ما آقا پیمان مصر باشد که هر کلمه در معنای که حداقل علما فن بر ان اجماع دارند بکار رود تقریبا بحث در این جا غیر ممکن می شود. در خاتمه راجع به این جمله شما "من نمیدونم شما و خیلی دیگه از مسلمون ها " باید عرض کنم که چند روز پیش روی وال یک دوست دیگر بحثی در همین مقوله ها بود بعضی از دوستان به بنده گیر داده بودند که آیا شما مسلمان هستید یا نه. آنچه مایه نگرانی من هست همین اکستریمیسم (این کلمه را خودم گفتم نمیدونم متداول هست یا نه ) است که در نقطه مقابل عقلانیت قرار می گیرد. و از دین ستیزی به دین زدگی هیجانی و یا از باستان گرایی به مدرن زدگی و خود باختگی و ... صرفا تغییر شکل می دهد وماهیت همان است که بود.
April 19 at 8:14pm 
پیمان:
راستش من فاضل نیستم (شاید زیادی اظهاز فضل می کنم اما) مصرم که همه جا و توسط همه تحصیل کردگان کلمات در معنای اصلی خودشون به کار برن. همینطوره درباره روایت از اشخاص مشهور یا صاحب نظران. اگر اشتباه نکنم مکس وبر تاثیر اصول جزمی دین را در رفتار انسانهای متدین و در قالب اقتصادی اجتماعی اون بررسی می کنه. این چه ربطی داره به اینکه این شاخ و برگ رو نمیشه از هم جدا کرد یه میشه؟ سجاد جان قربان شکلت بروم مکس وبر از خداناباوران معروف است و جامعه شناسی که با دین بسیار بیطرفانه بزخورد کرده.
April 19 at 9:57pm
پیمان: راستش کلمه مناسب برای اکستریمیسم می تواند جزمی نگری باشد. اما دادن کردیت (همان اعتبار خودمان) به دین می تواند ماندگاریش را بیشتر و بیشتر کند. منظورم از دین هر دینی است و منظور دیگرم نوعی از دین است که بیرون محدوده شخصی اشخاص فاعل بالقوه است. می توانید بین خطوط را بخوانید: دولت دین مدار
April 19 at 10:00pm 
پیمان: جامعه ایران پس از ورود اسلام پیشرفت کرد اما نه به دلیل آنکه ساسانیان جلوی آن را می گرفتن یا اینکه اسلام دانش را تشویق می کرده. چ.ن نه این درست است و نه آن. جامعه پیشرفت کرد چون زمانش رسیده بود هیچ ربطی هم به دین اسلام ندارد
April 19 at 10:01pm
پیمان: داشتم درباره نوشته های دوستان و نوشته های خودم و اینها فکر می کردم و شاملو به یادم آمد. یاد اینکه از شدت شاه ستیزی با شاهان کیانی شاهنامه نیز بد بود. جزمی نگری در بی طرفی هم مانند اینها چیز خنده داری باید باشد
April 19 at 10:05pm 
سجاد:
دوست عزیز من نه راجع به دین باوری یا ناباوری وبر حرفی زدم نه از دولت دین مدار و اگر برگردید نوشته ها را ببینید گفتم هر مکتبی می تواند اثار زیان بار داشته باشد و... لطفا بین سطور را نخوانید آنچه نوشتم را بخوانید :) )) در ضمن وبر اون حرف را زده حالا درست و غلط می تونه باشه به تحلیل دوستان بستگی داره. میلان کندرا می گه : که جوانی دوران تعصب بر اندیشه های است که فرد آنها را کامل نفهمیده به نظرم این بحث ها کمک می کنه که افراد متوجه بشوند که بحث جنبه های دیگری هم دارد و می توان جور دیگری هم دید و در واقع باعث دور شدن از جوانی می شود البته انشالا همه دوستان، بیولوژیکی همیشه جوان باشند
پیمان: ممنونم سجاد گرامی
هر بار کسی به من جوان می گوید خوشحال می شوم. من نگفتم که وبر ایدون چیزی گفته یا نه. من نوشتم که نکته اصلی بحث وبر بر چه بوده. درباره دین باوری هم ، شما هر چقدر هم بگویید طرفدار اسلام نیستید من یکی که دیگر باور نمی کنم. زیاده هم اظهار فضل نمی کنم.سیز ساق، من سلامت
April 19 at 10:35pm ·
بهنام: 
ببینین دوستان. این که کسی از اسلام دفاع کنه یا مسلمونا یا عربها و امثال این به نظرم نشون از این نیست که او مسلمون یا عرب است یا نیست. با خیلی کسانی که از تمدنهای دورند حرف بزنید میبینید همین فکرهایی که ایرانیهایی ر به خودشون دارند را آنها دارند. وقتی با مصریها حرف بزنی، اهالی اتیوپی، چینیها، هندیها، ترکها، مغولها بسیاری از عربها، بسیاری از کشورهایی که قسمتی از تمدنهای دور بوده اند -مثلا در مورد آنچه ما ایران باستان میدانیم مدعیان از جایی از هند شروع میشه و به کشورهای آسیای میانه و عراق و .... همه مدعی اند- بیشتر تمدن و گذشته بشریت رو وابسته به خودشون میدونند. و تعجب میکنی که گاهی یه موضوع چند تا مدعی داره. خلاصه کلام اینه که به نظرم این که برای این که الان خودت رو ثابت کنی به گذشته وصل بشی اصلا راه خوبی نیست. چون از یکی گیر داری، به قومش و اسمش و ... گیر میدی درست نیست. این که بازی کسانی که خودشون رو دیندار میدانند، هر غلط و جنایتی را و هر بی حرمتی و کثافتی را به نام دین انجام بدهند معلومه که برای همه زیر سوال است. اما در سوی دیگر هم، مخالف خدا بودن هم دلیل نمیشود که نسبت به همه یک دین، و دینداران نسبت میدهید. البته میفهمم که یک تضاد مفهومی بین تفکردوستان وجود داره، یکی که منم جزیی از آن تفکر هستم، مستقل از باور یا عدم باور، هیچ اندیشه جهانی و مذهبی را لگد نمیکنه و دیگری اصلا مشکل را در همان نوع باور میداند. بد نیست اشاره کنم که من همیشه یه دفتر یادداشت را به نشانه و برای یادآوری این موضوع احترام به همه عقاید با خودم دارم. این رو چند سال پیش یه شاگردم بهم داد که سیک هندی است. یه آیه کتاب مقدس شون به زبان انگلیسی روشه.
April 19 at 11:08pm 
پیمان: نوشتم«منظور دیگرم نوعی از دین است که بیرون محدوده شخصی اشخاص فاعل بالقوه است» یعنی دین مداری اگز شخصی است مجاز و ممتنع است و اگر حاکم است مردود. همین، نظری است، و مبتنی بر تجربه شخصی
April 20 at 12:56am
بهنام:
اتفاقا من با سجاد در خیلی موارد موافقترم! پیمان عزیز، با این جمله آخرت کاملا موافقم. شاهین جان، تفسیرت از ایران، و اعراب کاملا آینه قرینه قطب دیگر نگاه متعصب مذهبی است که به آن معترضی. منظورم اینه که مذهبی ها معمولا همه خوبیهای دیدگاه خود را میبینند، اما بدی های دیگری را. آنچه میخواهند خوب جلوه دهند، را در حد تقدس خوب میبینند و غیر از آن را در حد شیطانی بد. با احترام به نظرت شخصا فکر میکنم نگاه شما به ایران، و نیز اعراب به دلیلی که گفتم با واقعیت شاید منطبق نباشه.
تفسیر از ایرانی بودن و عرب نبودن دوستان چون با تعریف عمومی سازگار نیست، خودشان هم باید ضمیمه بشوند! بلا تشبیه مثل ملا نصرالدین که اگه برای کسی نامه مینوشت، خودش هم باید ضمیمه نامه میشود چون کس دیگری نمیتونست نامه رو بخونه! شوخیه ها به دل نگیرین بزرگواران
April 20 at 2:47pm 
سجاد: قصد شروع دوباره بحث را ندارم ولی این را ببینید: احمدی‌نژاد در ادامه گفت: ما در ایران خدمت می‌کنیم و برای ملتی کار می‌کنیم
” تنها ملتی که در تاریخ تجلی فرهنگ و انسانیت، توحید و عدالت بوده است ایران است. “
که پر افتخارترین ملت تاریخ است. همه مورخان اذعان دارند که سهم ملت ایران در فرهنگ و تمدن جهانی بی‌نظیر است. ملت ایران رتبه اول را دارد و رقیبی هم ندارد.
April 21 at 9:37pm 
پیمان: عذر می خوام مهمونی رو بهم میزنم ولی این همون دیوثی نیست که می گفت عربستان وطن اول ماست؟
April 21 at 9:43pm 
پیمان: سجاد جان مدانی پوپولیست چه س؟
April 21 at 9:43pm
سجاد: آفرین پیمان خان، اینه که وطن پرستی ودین پرستی و عقیده پرستی همه با تحریک همین پوپول ها در جامعه گسترده میشه و بی خیال دیگه بحث و دوباره شروع نمی کنم.
April 21 at 9:46pm
 پیمان: تو خودت بطن بحثی گرامی
April 21 at 9:50pm عمو اروند گفت...

 
برایت در فیس‌بوک بشوخی ‌نوشتم که «من همدانی‌ام اما ایرانی‌ام» چرا می‌دانی همدانی‌ها ملفمه‌ (Amalgam) و مخلوطی است از کرد، ترک، لر و فارس. یعنی زادگاه من و تو، خود متروپلی است. اما بسیاری از ای ضد اسلامیلت و ضد عربیت‌ها که همه بدبختی‌ها را از اسلام می‌دانند به زیارت هم می‌روند و اسامی فرزندانشان نیز اسامی ائمه‌ی شیعه است. ایرانی بودن مد روز شده‌است، شوربختانه.
آوریل ۱۷, ۲۰۱۱، ساعت ۱:۲۷

 مهدی گفت...

به درستی به این نکته اشاره کردید که تفکرات جامعه ی امروز ایران دم به دم رادیکالتر می شود و نتیجه آن افزایش کنتراست و شکل گیری مرزهای جدید در میان مرزهای قدیم است. مرزبندی هایی که بسیاری، تلاش بر شفاف کردن روز افزون آن دارند و با مرده باد و زنده باد این مرزها را محکم تر می کنند. این یعنی فاجعه. جامعه ای همبند که بستری برای ظهور و حضور اندیشه های گوناگون هست تبدیل به محیطی زمخت و پر تنش با توان تحمل اندک می شود با مردمانی برچسب خورده. یادآور نظامیان با مدالهای رنگارنگشان و صد البته ساختار نقدناپذیرشان. که صد البته ساختار قدرت فعلی، بر این تنور بسیار می دمد.
از وجهی دیگر، با قبول تاکید بر ایرانی بودن، شناخت و ثبت فرهنگهای رنگارنگ دیار ما و تدقیق تفاوتها و ویژگیهای آنها، بسیار مهم است که صد البته در شرایط فعلی نه تنها اهتمامی بر آن نیست که بالاعکس، تلاشهای بسیاری برای همسان سازی و تولید و ترویج الگوی فرهنگی یکسان می شود. چیزی که مورد نیاز هر حکومت خودکامه ای است. چه نازیهای فاشیست و چه کمونیستهای استالینی و ...
با شتاب فعلی شاید تا چند نسل بعدتر، نشانه های فرهنگی اقوام، چون نامهای خاص محلی، پوشش و حتی گویش ایشان چنان تحت تاثیر الگوی همسان مملکتی قرار گیرد که چیزی از آنها باقی نماند. سرمایه ای که سالیان بسیار در دورانهای هجمه ی اعراب و مغول و ... بسیاری برای حفظ آن کوشیده اند و به بهایی گزاف به دست آمده است.
طولانی شد. ببخشید!
آوریل ۱۸, ۲۰۱۱، ساعت ۹:۵۶

 Ajand گفت...

گاه نیز این پافشاری بر ایرانی بودن واکنشی ست به جامعه ی میزبان این سوی آب، تو بگو آمریکا که رهبر فاشیزم نوین است، که حاضر نیست تفاوت های فرهنگی و زبانی مردمان دیگر را بشناسد (گرامی داشتن اش پیشکش). پس "من عرب نیستم" پاسخی می شود به نژادپرست های آمریکایی (چه مردم کوچه و خیابان و چه سناتورها و چه وزیر خارجه) که اصرار دارند ایران و عراق یکی هستند، یا لیبی در خاورمیانه است، نه آفریقا، و جز آن. این را اضافه کن به برخوردهای زشت کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایران و فارس و همه ی آن قضایا. مشکلات تاریخی هم که سر جای خود هستند، چه با کشورهای همسایه مانند کویت، و چه حتی با ایرانیان عرب زبان خوزستان در آستانه ی حمله عراق. سر آخر می پذیرم که پاسخ ما به این همه نابسامانی و تجاوز و توهین باید خردمندانه باشد. اما صلح بدون عدالت پایدار نخواهد بود. دولت ایران باید نهایت تلاش خود را برای بهبود شرایط زندگی ایرانیان عرب تبار، چه در ایران و چه در عراق و بحرین و جز آن، به کار گیرد. و ایرانیان عرب تبار باید نهایت تلاش خود را برای مقابله با تهدیدهای کشورهای عرب به کار گیرند. آن وقت شاید پس از دهه ها و یا سده ها این زخم ها ترمیم شوند.
آوریل ۱۹, ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۴


ببخشین که دیر برگشتم اینجا.
عمو اروند جان، من البته افتخار میکنم همدانی به حساب بیام، فقط تصحیح کنم که نه متولد و نه بزرگ شده همدان هستم، اما چون والدینم همدانی اند منم اگه همدانیها شهروندی همدانم رو تایید کنند که مخلص همشون هم هستم!
مهدی جان ، بسیار دیدگاه جالبی است که اضافه کردی.
آژند جان، کاشکی دنیای بایدهای تو روزی شکل بگیره.
آوریل ۲۰, ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۵۹